عـــــــــفــــــــــــت کلام ؟
    از دوکتور صلاح الدین سعیدی از دوکتور صلاح الدین سعیدی

۲۸/۳/۲۰۰۹ 

 

هموطنان و خوانند ګان  ګرامی مطلب که میخواهم با شما در میان ګذارم و بالا آن نکات چندی خدمت شما ارایه کنم مطلب است که مدتها قلبا من را ناراحت ساخته و  در جدال درونی باخود ام.

مسأله بر سر نوشته های انتقادی و اظهار نظر  بر سر مسایل که به آن موافق نیستیم.  ضرورت همچو بحث ها؟ تلاش یافتن  راه دقیق و درست، حدود وثغور چنین بحث ها و نوشته های انتقادی؟

شما میدانید که عفت و پاکی کلام از لحاظ لغوی کدام واژه و مطلب قابل بحث طویل نخواهد بود. منظور من از ملاحظات کوتاه و بحث بالای مفاهیم، حدود و ثغور اصطلاحی این واژه  و این اصطلاح است. 

آزادی بیان و حق داشتن نظر خویش در جامعه دموکراتیک! و در کلکتیف و ګروه های بشری مستقر و نورمال حق مسلم هر انسان است. آما آزادی بیان از کجا آغاز میګردد و آنجام و حد آخر آن کدام است؟ آیا آزادی بی مسؤلیت آزادی است یا درواقعیت خلاف آزادی؟ مسلم است که حق بدون وجیبه و آزادی بی سرحد و آزادی که آزادی دیګران را محدود کند قابل قبول نیست. آنچه مینویسیم باید با مسؤلیت بنویسیم و عفت و پاکی کلام را نګه داریم. آزادی قلم و بیان باید و باید با مسؤولیت و برخورد مسؤلانه همراه باشد و عفت و پاکی کلام نګه داشته شود.

 و اما سیاه را سیاه ګفتن و سفید را سفید ګفتن و تشخیص کردن و درین تشخیص با تمام اخلاص وصداقت اظهار نظر مسؤلانه کردن به معنای عدم مراعات عفت کلام است؟ مثلا کسی حین قضاوت به ګذشته کسی و آن هم بی ارتباط و غیر مسؤلانه و با ساده سازی با   خلط کردن مسؤلیت اخلاقی، مسؤلیت سیاسی ایمانی و وجدانی و بالاخره مسؤلیت جزایی پرداخته و کسی را متهم به جنایت کار میکند و در جواب جانب دیګر همچو اظهار را چرند  بیش نمی داند. آیا استعمال مثلا کلیمه چرند بر اظهارات غیر مسؤلانه عدم مراعات عفت کلام است؟  من به این باورم که به تعبیر خاص میتواند چنین ګفته شود اما ما هم احساس داریم که این احساسات ما از سنګ نیست و جریحه دار میشود و لذا باید به نوع تلافی و عکس العمل نشان دهد. درست است که در برابرخلط کننده مسؤلیت های متفاوت  باید تشریح نماید که: ما قبول داریم تمام احزاب و سازمان های سیاسی که در قدرت سیاسی بودند و یا سهم داشتن در مورد تمام آنچه در زمان حاکمیت این قدرت سیاسی سپری شده همه کسانی که درآن زمان زندګی میکردند به نوع مسؤلیت دارند. هریک از ما بخاطر کف زدن خود به امر حق ویا ناحق، بخاطر سکوت خویش به مقابل نظام و سیستم نادرست، بخاطر اجرا عمل نا روا، بخاطر دهن جوال ګرفتن با دزد، بخاطر خندیدن به معنای توافق به عمل نادرست و ...... مسؤلیت داریم و باید در سطوح مختلف از آن جواب ګو باشیم. این جوابګوی در سطح اخلاقی و وجدانی و قاضی درونی، در سطح مسؤلیت سیاسی، در سطح جزایی مطرح شده میتواند. قبلا متولد شدی و در زمانی زندګی میکردی که در آن زمان ظلم بود و ساکت ماندی. این سکوت شما در همه موارد سبب مسؤلیت جزایی شده نمیتواند. ما از همه نباید توقع نمایم که عمل قهرمانانه کند و امثال آن. لذا آنهای که این همه حالات را یکی میدانند و برای خود آسان ساخته و همه را جنایت کار میداند این برخورد را من چرند بیش نمی دانم. لذا این برخورد من عدم مراعات عفت کلام است؟ به فکر من نه.  

من به این معتقدم که دشنمام دادن و کسی را به نام های رکیک یاد کردن و برخورد به اصطلاح کوچه ای کردن دقیقا عدم مراعات عفت کلام است. چنانچه ګفته آمدیم و کمی بیشتر توضیح مینمایم و آن اینکه اګر کسیرا  من قهرمان میدانم و کسی دیګر وی را جانی و آدم کش و قاتل و خاین میداند و برعکس اګر درین ارتباط هر کس جانب دیګر را در موردش به آنچه معتقد است مسماء کند پس این عدم مراعات نظر دیګر عدم مراعات عفت کلام شد؟  اګر من به تفکیک انواع مسؤلیت ها چنانچه در بالا تأکید کردم باید پرداخته شود و جانب مقابل بازم لجاجت دارد پس چاره چیست؟

اګر میګویند فلان حاکم و مسؤل دولتی   برخورد ظالمانه و جنایت کارانه مثلا مانند  چنګیز و هلاکو دارد.  باوجود اینکه مثلا چنګیز قهرمان ملی منګولیا است و همین حالا مجسمه های این مرد در شهر اولانباتور پایتخت منګولیا منحیث قهرمان ملی منګولیا احترام میشود و من چنګیز را به خاطر ظلم که بالای مردم خطه ای ما روا داشته  بد بګویم. پس عفت کلام را مراعات نه کردیم؟

من به این معتقدم که حتما و در همه موارد صرف و صرف به نصیحت و نصیحت و شف شف ګفتن مسایل نګه داری و مراعات عفت کلام نیست؟ و نمیتوان با هچموبرخورد رسالت را اداء کرد؟ هست موارد که تلاش داری برای انسان جاهل و مغرض تشریح میکنی و وی ازین وضع  لجوجانه استفاده سوء میبرد. درین صورت به فهم من برخورد به همچو برخورد   دنــی  باید تغییر کند. عده سفارش سکوت میکنند و عده به جواب دندان شکن ارجحیت میدهند.

 

درین  ارتباط  یک حالت دیګر هم متصور است و آن موضع ګیری خطاء و نادرست. خطاء ما در کجا است؟ به فهم ما خطاء در تأکید بر نتیجه ګیری ما و تأکید برین است که باید و باید دیګران آنچه را ما معتقدیم باید معتقد شوند. یعنی عوض تشریح و آوردن استدلال که سبب قناعت و تصمیم آزاد شنونده و خواننده شود - حق تصمیم ګیری را ګستاخانه از دیګران ګرفته به خود متعلق میسازیم. فلان حزب، سازمان، جنبش سیاسی بد است باید لغو شود، منع شود؟ اعضای اش زندانی ګردد و ... یعنی ما هستیم که معیار همه بدی ها  و خوبی ها را تعیین میکنیم و این حق را از دیګران ګرفته وخود را متمدن و دموکرات !؟  هم میدانیم. بجای اینکه ګفته و استناد شود جنایت کردن و سر بریدن و افراد معیین باید از عمل جرمی خود جوابګو باشند. آسان میسازیم. (حرکت طالب بد است! جنبش شما خوب، حزب اسلامی بد است و من خوبم، این خوب  است و آن بد و همه باید قبول کنند و ګرنه........).

اګر ما حرف بالا را ګفتیم مکلف ایم که سخن ذیل را نیز بګویم و اینکه  بـــد  و شـــر را نباید بد ګفت که عفت کلام مراعات کرد و آزادی و آزادی بیان را مراعات و آزادی انسان را مراعات کردو ....

من به این معتقدم که این رسالت ماست که راه را از چاه تمیز کنیم و ګپ حق را باید ګفت. حق را باید به  طور و کلمات انسانی و در چوکات لازم اش ګفت. این مسأله من را به فهم حق دفاع از خود میاندازد. مثلا کسی به خانه شما داخل شد شما حق دارید که وی را حتی با فیر مرمی متوقف سازید این حق شما است. اما بعد ازینکه فیر کردید و افتاد و شما بالای سرش میروید و وی در حالیکه از پاء در آمد فیر دیګر میکنید. درین صورت دیګر شما  از انستیتوت دفاع خودی برآمده  در صف و انستیتوت قاتل هستید.  اګر ګروه طالب به مناطق کندوز و مزار شریف رفت و حوادث چنین آمد که دست ګیر شد و وضع سیاسی کشور تغییر کرد و عده از افراد به هر نام که بود منحیث اسیر درآمد و این اسیران درشت ها تیرباران و به طور دسته جمعی به قتل رسیدند دیګر بحث ما تغییر میکند و کسانیکی در مرحله معین مجری قانون بودند به قاتلان مبدل ګشتند. متأسفم بحثم ناخواسته به درازا کشید. واپس مستقیم به موضوع:

 

من به این معتقدم که در اظهار نظر صادقانه و با امانت داری باید رسالت خویش را اداء کرد. أداء رسالت به دشنام نمیشود. آداء رسالت سخن با منطق ومستدل که سبب قناعت خوانند و شنونده شده بتواند.

من به این معتقدم که باید و باید به آنچه معتقدیم باید با اعتقاد راسخ آنرا بیان کرد. و چنانچه ګفته آمدیم به طور بیان کرد که منطق و استدلال خود را داشته باشد و سبب قناعت دیګران شده بتواند. به فهم من مشکل در همان مرحله آغاز میشود که به این برحق بودن عقیده و راه خود دیګران را مکلف به قبول و مکلف به پذیرش بدانیم. من میګویم حرکت و سازمان سیاسی ..... بد است و شما هم باید قبول کنید و این حرکت  و سازمان  سیاسی راباید ممنوع اعلان کرد. به فهم من  این صلاحیت انسان شنونده و خواننده که بادر نظرداشت منطق که ارایه میګردد تصمیم بګیرد که استدلال را قبول دارد و یا خیر؟ این حق ملت است که در مورد تصمیم بګیرد. من منحیث فرد نظر خود را دارم و حق من است.

 

و حالا این بحث از ګوشه دیګری و واپس به عنوان خویش به طور مستقیم:

 اګر ما صدای را میشنویم و تشخیص میکنیم که این صدای فلان حیوان است. اګر صدای رامیشنویم و تشخیص میکنیم که این صدای فلان پــرنده است. آیا مشکل در تشخیص صدا است یا هم در صدای که برآمده.  این خود صدا زن است که هویت خویش را بیان میدارد نه آنکه تشخیص میدارد.

سوال مطرح است که  چرا باید به نکات که با هم توافق داریم بیشتر متمرکز نه شویم تا  برنقد و مطالب که موافق نیستیم متمرکز میشویم؟ منظور ما از نقد چیست؟ آیا منظور از نقد یافتن راه درست و جستجوی حقیقت است ویا هم هدف  توهین دیګران است؟  فضل فروشی است؟ خود را از دیګران فهمیده جلوه دادن است؟ در نقد و تحت نام نقد و یا در نوشته نقد همچنان سفارش های که در نوشته ها باید عفت کلام را در نظر داشت دقیقا به چه مفهوم است و این عدول از خط به اصطلاح سرح از کجا آغاز میګردد؟ آیا سخن صریح و قاطع برای کسانی که خطوط سرخ را عبور میکنند و به همه مقدسات من توهین میدارند خود به  معنای عبور از خط سرخ و عدم مراعات عفت کلام است؟ اګر تشخیص کردیم که این صدای قمری است و یا هم از زاغ – یعنی با زاغ ګفتن عفت کلام را مراعات نه کردیم در حالیکه این ارتباط کسی دارد که صدای زاغ را کشیده و نه به من که صرف صدای زاغ را تشخیص کردیم. حتمی وحتمی باید به سطح عالی و بدون نقص وبدون غلطی املایی وانشایی نوشت ویا اصلا نه نوشت؟ این ونکات وملاحظات مشابه که یافتن جواب درست به آن ما را به راه وموضع درست خواهد کشاند.

من به این معتقدم که بهتر است مطالب مستقل نوشت تا نوشتن مطالب  نقدی اما مسایل نقدی هم ضرورت و جای خویش را دارند.

           من به این معقتدم که باید نوشته و خوب نوشت و آنرا بهتر اصلاح کرد تا خواننده محترم را در فهم اهداف خویش به ګمراهه نه کشید. من به این معتقدم که  نقد نباید برای نقد و فضل فروشی و توهین  باشد بلکی تلاشی برای یافتن راه و نسخه درست برای خود و سفارش آن با منطق و مستدل برای دیګران ګردد.

           من به این معتقد ام که خواننده توان درک وفهم منطق ارایه شده را دارد و راه را انتخاب خواهد کرد که بهتر بداند. اګر هدف از نقد انسانی و خیر است پس عفت کلام را نګه نداشتن در مخالف به این هدف قرار میګرد. لذا درک درست نګهداشتن عفت کلام را باید درک کرد.

 

          درین راستا از خداوند متعال تمنا دارم که من و تمام قلم بدستان را هدایت و کمک کند تا اهداف عالی و انسانی را تعقیب نموده  و نوشته های مان   بخاطر هدف خیر، صلاح و فلاح  و یافتن راه درست و مستقیم باشد ( اهدنا صراط المستقیم).

          داشتن چنین هدف خیر در کار های نیک ما حساب  و سبب رهنمایی خودمان و دیګران خواهد شد.

          مراعات اعتدال و امکانات دست داشته مطلب مهم است اما بر بزرګواری خوانند ګان و درک شان نیز اتکاء کردن کار ما را کمی سهل تر میسازد.

          از جانب دیګر ما حین تکمیل بحث حالات و مطالب نیز میپردازیم که نویسنده اولی آنرا نه نوشته و درین موارد مثال های می آوریم که نویسنده مطلب اولی آنرا نباید مانند دیوار نم کش به خود بکشاند. وظیفه پیامبران تحمیل راه حق نبود. یافتن راه درست که کی هدایت میشود و کی نه ؟ به دست الله تعالی است. بر ما رسالت خویش را در رهنمای خود و دیګر ان باید به اندازه توان اجرا و اداء کرد.  اګر خداوند میخواست همه هدایت نیکی شوند پس چنین میشد. این زمان کوتاه ضرورت بنده است که با درنظرداشت موجودیت راه  روشن انتخاب نماید. بنی آدم باید راه خویش را با عقل و رهنمایی آسمانی تعیین نماید.

با اغتنام فرصت از تمام دوستان که درین راه سبب با افاده های غیر ضروری و اضافه سبب آذیت و یا هم ملال خاطر شان شده باشم مغذرت میخواهم. ما باید توان دید نقادانه به  خود را در خویش بپرورانیم و چنین توان را در خود بیابیم.

 

چنین است  فهم من از مسأله و باچنین هدف مندی خدمت شما بحث ‌را پیشکش نمودم.  انشاء الله که این بحث و برخورد به همچو مسایل برای ما همه ما نه حالت و بحث اول ونه هم آخیر خواهد بود.

 به جـز هدف خیر ، تلاش و جستجوی راه درست و مستقیم هدف دیګر ندارم.

 

                                   تــشـــکر


April 5th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي